کد مطلب:296025 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

حدیث 08


وهب بن منبه از ابن عباس نقل می كند:... چون تاریكی شب را فرا گرفت، علی علیه السلام حضرتش را غسل داد و بر تخته ای گذاشت و به امام حسن علیه السلام فرمود: ابوذر را خبر كن. و حضرت چنین كرد، سپس علی علیه السلام و ابوذر وی را به مصلی حمل كردند و علی علیه السلام بر او نماز میت خواند، بعد دو ركعت نماز گزارد و دستهایش را به طرف آسمان بلند كرد و فرمود:

«هذه بنت نبیك فاطمه، اخرجتها من الظلمات الی النور، فاضاءت الارض میلا فی میل».

- این دختر پیامبر تو، فاطمه است كه وی را از تاریكیها خارج كرده و به سوی نور بردی. در این هنگام، زمین به اندازه یك میل در یك میل (به نور فاطمه علیهاالسلام) روشن شد.

و چون خواستند او را به خاك بسپرند، از قطعه زمینی از بقیع صدایی شنیدند كه:

«الی، الی، فقد رفع تربتها منی.»

- به سوی من آیید، به سوی من آیید. مزار فاطمه علیهاالسلام از من اختیار شده (و یا خاك فاطمه علیهاالسلام از من برداشته شده) است.

چون نگاه كردند، قبر آماده ای را دیدند، تابوت را به آن طرف بردند و فاطمه علیهاالسلام را در قبر گذاشتند. علی علیه السلام در كنار قبر نشست و فرمود:

«یا ارض، استودعتك ودیعتی، هذه بنت رسول الله.»

- ای زمین، ودیعه خود را به تو می سپارم، این دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. در این هنگام از زمین صدایی شنید كه:


«یا علی، انا ارفق بها منك، فارجع ولاتهتم.»

- ای علی، من با او بیشتر از تو مدارا می كنم. برگرد و غم مخور.

حضرت برگشت و روی قبر را پوشاند و با زمین مساوی قرار داد.

«فلم یعلم این كان الی یوم القیامه.» [1] .

- لذا تا روز قیامت كسی نمی داند كه مزارش كجاست.


[1] بحارالانوار، ج 43، ص 215.